عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

عسل بانو

عسل بانو به مهدکودک ميرود

من ديگه خانومي شدم و مهدکودک ميرم   اين چند وقت من و مامان چند تا مهدکودک رو رفتيم و ديديم و بعضي هاشون هم که زمين بازي داشتن و ساعتي ميشد پول داد و از زمين بازيش استفاده کرد. که من هم با خوشحالي ميرفتم و يک تا دوساعت بازيامو ميکردم    خلاصه فعلا يکيشو انتخاب کرديم که مهد خوبيه مربي هاي مهربوني داره و جاش خوب و باصفاس و به خونمون هم خيلي دور نيست   هفته آخر ارديبهشت آزمايشي چند روزي رفتيم تا ببينيم خوبه يا نه؟ و من هم عادت کنم به محيطش   منم خوشحال و خندون رفتم با مامان. و خانوم مربي مهربون که اومدن و دست من رو گرفتن تا برم سر کلاس و پيش بچه ها . و منم با خوشحالي باهاش رفتم و اصلا غريبي نکردم. که خي...
14 خرداد 1393

من چيا بلدم؟!

من چيزاي زيادي دارم ياد ميگيرم و بلدم   نقاشي ، شعر، قرآن و ....  اگه گفتين چي؟ شعر خيلي زياد بلدم و حفظ شدم کلا عاشق شعر هستم   از شعرهايي که حفظم مثل: آب بازي و آب بازي  خانوم پيازه يه بوته و دو بوته چراغ راهنمايي  يه خونه و دو خونه شعر خانوم مرغه، آقا شتره، اسب مهربون، پيشي ملوس، هاپو و .... يه رسيه و دو ريسه با چند تاي ديگه که مامان الان يادش نيست   اين ها اسم شعرهايي هست که از کتاب هام ياد گرفتم يه سري شعر هم مامان يادم داده از بچگي هاش: دويدم و دويدم آهوي چشم س...
4 خرداد 1393

يه روز بهاري و باغباني عسل بانو

يه روز بهاري هم رفتيم تو باغچه خونمون و مشغول گلکاري شديم و يه آبشار طلا کاشتيم  اينم عکسام : به به قراره اين رو بکاريم؟ پس من يه چند تا ژستي ميگيرم و عکس ميندازم تا بعد مشغول بشيم  خب حالا ديگه کارمون رو شروع کنيم    خب ديگه کارمون تموم شد  به به  ...
3 خرداد 1393

عسل بانو و نمايشگاه کتاب 93

امسال هم مثل سال پيش رفتيم نمايشگاه کتاب که خيلي خوش گذشت   امسال موفق شديم و دوبار رفتيم. بار اول عصر رفتيم و فقط غرفه کودکان رو ديديم ولي يه روز ديگه دوباره رفتيم از صبح تا عصرکه بهمون خوش گذشت و کلي هم کتاب خريديم بازي کردم نقاشي کشيدم خلاصه کلي سرگرم شدم   بار دوم چون خيلي طولاني رفتيم عصرش تو محوطه نمايشگاه که نشستيم تا  استراحت کنيم منم از فرصت استفاده کردم و يه خواب خوبي هم کردم  يه جا هم تو غرفه کودکان بچه ها پشت بلندگو قرآن ميخوندند و جايزه ميگرفتند   ماماني هم دست من رو گرفت و برد اونجا و آقاي ملا بلندگو رو داد به من و مامان اينا گفتن عسل قل هو الله رو بخون. منم يه ماهي ميشه...
3 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد